مدير منابع انساني شرکت سانتاندر، روش فرهنگسازي را توضيح ميدهد
دن استرود نميتواند باور کند که اينقدر سريع دوباره دوشنبه شده است. او بعد از يک هفته سخت کاري، اميدوار بود که بتواند در دو روز تعطيلي آخر هفته، اندکي از خستگياش را از تن بيرون کند. با اين حال، پدر بودن مسووليت دارد و مشغله فراوان او حتي در تعطيلات آخر هفته هم ادامه دارد. او نتوانسته کمبود خواب خود را جبران کند و اکنون بايد يک هفته سخت کاري ديگر را شروع کند. با تمام اين فشارهاي روحي و جسمي، با ديدن يک يادداشت کوچک روي ميز کارش، روحيهاش به شدت بهتر ميشود: صبح بخير. حتي عاليترين هفتهها هم با يک دوشنبه شروع ميشوند؛ پس اجازه بده به سمت آن بتازيم!» در همان يک لحظه، مرکز جهاني فرهنگ و استراتژي شرکت سانتاندر پر از انرژي شد. در همان يک لحظه، روحيه او عوض شد و آمادگي پيدا کرد تا با چالشهاي روز و هفته پيشرو مواجه شود. او همچنين از آن خرسند بود که چنين يادداشتي، بخشي از فرهنگ مثبت شرکت بود که خودش در طراحي آن کمک کرده بود.
البته فرهنگ، مسالهاي مهم و پيچيده است که ايجاد و مديريت آن، به ويژه در شرکتي با 202 هزار نيروي کار که در 32 کشور مختلف فعاليت ميکنند، کار آساني نيست. جان کاتزنباخ و همکارانش در شرکت مشاوره مديريتي پيدبليوسي (PwC) توصيه ميکنند که براي فرهنگسازي بر چند مولفه مهم و کليدي تمرکز شود؛ نه آنکه تمام ابعاد و جوانب رفتاري شرکت مورد تغيير قرار بگيرند (هدفي که امکانپذير نيست). آنها ميگويند پس از شناسايي و تغيير اين مولفههاي کليدي، ميتوان فرهنگ مثبتي در تمام سازمان ايجاد کرد.
روش شرکت سانتاندر براي اصلاح فرهنگ سازماني، شامل هشت رفتار کليدي ميشود: همکاري فعال، شور و اشتياق، استقبال از تغيير، عمل به وعدهها، احترام، حمايت از ديگران، صريح حرف زدن و گوش دادن واقعي. يکي از مزاياي تمرکز بر سطح رفتاري، آن است که به کارکنان کمک ميکند اهداف و برنامههايي عملي براي هر روز خود داشته باشند. اين روش امکان اقدام و شفافيت را فراهم ميآورد. از طرفي، نتيجه آن وراي ارزشآفريني براي کسبوکار و مشتريان است و رفتارهايي مثبت در کارکنان پديد ميآورد که به آنها در عبور از چالشهاي پيچيده روزانهشان نيز کمک ميکند. اگر يکي از کارکنان روز دشواري داشته باشد (بهعنوان مثال با يکي از مشتريان يا همکاران به مشکل خورده باشد)، اين هشت اصل رفتاري ميتواند به او کمک کند تا راهي براي عبور از اين مشکلات پيدا کند. حتي غلبه بر چالشهاي زندگي شخصي هم به اين روش سادهتر ميشود.
سپاسگزاري و قدرداني از رفتارهاي مثبت هم يکي ديگر از مواردي است که در سانتاندر مورد توجه قرار ميگيرد. سپاسگزاري باعث ميشود رفتارهاي مثبت تقويت و تثبيت شوند. در دو سال گذشته، 5/ 1 ميليون رفتار مثبت بهصورت رسمي مورد قدرداني قرار گرفت؛ حتي با گفتن يک تشکر ساده. دن باور دارد: آنچه قدرداني شود، تکرار خواهد شد.» با تمام اين موارد، بسياري از برنامهها و فعاليتهاي شرکت نيازمند فضاي آزاد تنفس و فرصت خلاقيت است. زماني که افراد به چارچوبهاي خاصي محدود نشوند، ميتوانند خلاقيت و نگرش متفاوت خود را نشان دهند. در اينجا است که ارزشآفريني شکل ميگيرد. در عين حال، چارچوبهايي کلي براي افراد مشخص ميشود تا آنها را به سمت اهداف کلي شرکت راهنمايي کند. اين چارچوبهاي کلي، ساده، شخصي و منصفانه هستند و امکان سنجش هر اقدام کوچک و بزرگي را در شرکت فراهم ميآورند. پيتر دراکر پيشنهاد ميدهد که مديران، ارزشها و ارزشآفرينيهاي خود را شناسايي و بررسي کنند که آيا اين ارزشها با زمينه فعاليت آنها همراستا هستند يا خير. او اشاره کرده است که همراستا نبودن ارزشها و فعاليتها ميتواند به يأس، استيصال و عملکرد ضعيف منجر شود. به باور او همبستگي» و همراستايي، مفهومي است که همه ما بايد به آن توجه کنيم.
کليد ايجاد يک فرهنگ اثربخش در تمام اين موارد، آن است که فرهنگ ساخته شده نه تنها عملکرد را تسهيل کند، بلکه سالم و مثبت هم باشد. فرهنگ مثبت، تعريف مشخصي دارد که در بسياري از سازمانها و شرکتهاي امروز مورد کمتوجهي قرار ميگيرد: فرهنگ مثبت در تلاش است که بتواند افراد را به بالاترين پتانسيلهايشان برساند و از اين طريق موفقيت سازمان را تضمين کند. در بسياري از سازمانها از افراد يک وظيفه و مسووليت مشخص مطالبه ميشود، اما اين وظايف و مسووليتها نه تنها براساس توانمنديها و ويژگيهاي هر فرد نيست؛ بلکه مجال رشد و ترقي شخصي آنها را هم فراهم نميکند. در طرف مقابل، در سانتاندر که پنج نسل مختلف از کارکنان را در اختيار دارد، تلاش بر آن است که هر کدام از افراد، مشتاقانه در فعاليتها مشارکت کرده و به بالاترين پتانسيلهاي خود برسند. يکي از برنامههايي که براي آنها در نظر گرفته شده است، برنامه رفاهي-سلامتي شرکت با نام سالم باشيد» است. دن ميگويد: حتي يک درجه فرصت توانمندشدن به کارکنان دادن، باعث ميشود تا تمايل آنها به مشارکت افزايش يابد» و اين موضوع به نفع کل شرکت و ذينفعان آن است.
با اين حال، سانتاندر حتي از شرکتهايي که در اين راه گام برميدارند، يک قدم جلوتر رفته است. معيار ارزيابي رهبران شرکت بسيار جالب و عادلانه است: 50 درصد از ارزيابي آنها معطوف به دستاوردهاي آنها است و 50 درصد معطوف به شيوه رسيدن به اين دستاوردها. ميتوان به جرات گفت تا امروز شرکتهاي موفق را بهعنوان شرکتهايي ميشناختند که پيروزي با هر هزينهاي» ويژگي آنها بود. با اين حال، آينده با گذشته يکي نيست و جامعه بيش از پيش خواهان مسووليتپذيري کسبوکارها است. با اين نگرش، شيوه موفقيت آنها بيش از هميشه اهميت پيدا ميکند. سانتاندر با اهميت دادن به شيوهها و روشهاي موفقيتهاي رهبران خود، الگويي مناسب و مثبت در مسير آينده شده است. رويکرد ارزيابي 50-50 رهبران آنها قرار است تا 3 سال آينده در ارزيابي تمام کارکنان شرکت مورد استفاده قرار بگيرد.
فارغ از تمام اقدامات انجامشده در زمينه فرهنگسازي، نقش رهبري سازمان ناديده گرفته نشده است. رهبري يکي از مولفههاي کليدي در ايجاد يک فرهنگ مثبت است. رهبران نماينده شرکت هستند و هر اقدام و عملي که از آنها ديده شود، به کل شرکت تعميم داده ميشود. آنها بايد بتوانند بهترين عملکرد خود و تيمشان را به ثبت برسانند و در عين حال نماينده بارز فرهنگ شرکت باشند. در يک پروژه 9 ماهه از صدها نفر از کارکنان سراسر جهان سانتاندر پرسيده شد که آنها ميخواهند رهبرشان چه شکلي داشته باشد و از چه مهارتهايي برخوردار باشد. دن به اين موضوع افتخار ميکند که با اين پروژه، نه تنها ماهيت و شخصيت رهبران مورد توجه قرار گرفت؛ بلکه نمايندگي آنها از فرهنگ سازماني هم مورد تاکيد قرار گرفت. چنين پروژهاي که در آن کارکنان تمام شعبههاي جهان مشارکت داشتند، نشان داد که رهبر سازمان از قلب آن برميخيزد، بخشي از کارکنان و فرهنگ است و نماينده آنها به شمار ميآيد.» با هشت الگوي رفتاري و سه ارزش بنيادين شرکت، رهبران بايد به چهار تعهد خود عمل کنند؛ چهار تعهدي که از چارچوب فرهنگي شرکت برآمده است: آزاد و مشارکتپذير بودن، الهامبخش بودن و پيشبرد تحول بودن و در نهايت تبديل شدن به يک الگوي فرهنگي و تشويق کارکنان به حرکت از بين آخرين چالشهاي فرهنگي.
در عصر ماشيني، رهبران بايد احساس و انسانيت بيشتري به خرج دهند، به جاي قهرمان بودن يک خدمتکار باشند و رويکردي مثبت را رواج دهند که در آن، حفظ وضعيت موجود ارزشمند تلقي نشود (همواره بايد به سوي تحول و بهبود رفت). حفظ نبض و روند سازماني و کسب بهترين عملکرد از تمام کارکنان (به اين دليل که عملکرد کل شرکت مجموعهاي از عملکرد خرد و کوچک کارکنان است) نيز انتظارات حياتي از رهبران امروز است؛ همانطور که گذاشتن يک يادداشت کوچک روي ميز کارکنان در صبح دوشنبه مهم است. يادداشتي که روي ميز دن قرار داشت، بخشي از پروژه هفته سانتاندر» بود؛ پروژهاي گسترده که نماد فرهنگ رايج آنها است، کارکنان آنها در هر گوشه جهان را به يکديگر نزديک ميکند و ميکوشد آنها را براي موفقيتهاي روزمره توانمند و پرانگيزه سازد. آنها ميدانند که موفقيت شرکت، بستگي به موفقيت و روحيه کارکنان دارد. دن ميداند که هنوز هم بايد کارهاي زيادي انجام شود اما به کارهايي که تاکنون انجام شده، افتخار ميکند. آيا ميتوان يک فرهنگ مثبت را که براي 202 هزار کارمند اثربخش باشد، با يک يادداشت کوچک 15 کلمهاي شروع کرد؟ قطعا.
منبع European Business Review :
شرکت ,يک ,کارکنان ,فرهنگ ,مثبت ,تمام ,است که ,که در ,با اين ,يکي از ,را به
درباره این سایت